یه نسیم کوچولو
سه شنبه, ۱۰ شهریور ۱۳۹۴، ۱۲:۳۴ ق.ظ
چه حرف های قشنگی امروز بهم گفتی.... و من هم چقدر قشنگ گوش کردم....
از اینکه آدما ممکنه بمیرن و چندین سال بعد دفنشون کنن...
از اون هاله ی مرموز و سرّی....
از سفر ها و دوست داشتن ها...دوست داشتن چیزهایی که ممکنه هیچوقت نفهمیمشون... دقیقا مثل مرگ
یادم دادی که دوست بودن به معنی زیاد حرف زدن ازش نیست...
نشونم دادی که هنوز نتونستم باهاش دوست باشم... و فهمیدم که بی خودی فکر می کردم که با مرگ دوستم و عین خیالم نیست و الکی مثلا من خیلی قوی ام!!
حتی حتی اون چرت و پرت هایی که الان یادم نیس.. خخخخ... چرت و پرت یا همون ع ش ق...
خوب بود....خیلی.... اون نسیم لطیف و خوش بو هنوز داره گوشم رو قلقلک میده...
ممنون....
بخاطر دیدن تیکه های جدیدتر پازلی که ناقص مونده.... ممنون بخاطر فهمیدن اینکه خیلی چیزا رو نمی دونم و بهم گفتی که ممکنه بعدنا بهم نشون بدی... البته ممکنه که اون لحظه بفهمم...فقط ممکنه!
"با تشکر ویژه از قوم خویش دوست داشتنیمون"
۹۴/۰۶/۱۰